منشاء نظریه ذهن : خاستگاههای این رویکرد احتمالاً بسیار متنوع است. به ویژه بروز اشکال متعدد کاهش پذیری مناسب که بر کاهش ناپذیری ذهن با وجد طبیعت گرایی یا مده گرایی آن تاکید میکند سهم عمدهای در ساختن این رویکرد داشته است.
عامل دیگر ظهور علاقه به علوم شناختی کلی است. با وجود این به نظر میرسد که چهار تأثیر عمده برجسته ترند: فلسفه ذهن، رفتارشناسی طبیعی شناختی، بخشی از تحقیق در زمینه اکتساب زبان و کارهای فلاول و همکارانش در زمینه تمایز نمود – واقعیت (مونو ، 1996)
الف – فلسفه ذهن
جریان اخیر در فلسفه ذهن تأثیر قابل توجهی بر این رویکرد داشتهاند. درحالی که روانشناسان منابع متفاوتی در این زمینه پدید آوردهاند، این فلاسفه بودهاند که برای اولین بار مسئله کلی اسناد محتواهای ذهن را در چهارچوب وسیع تر نظریههای تفسیری مطرح کردهاند.
به ویژه رساله ی کوبین، کارهای دیوید سون یا دنت و همینطور نظریه فودرز در زمینه ی معناشناسی اطلاعات یا نظریه ی طبیعت گرایی در تسکز درباره ی محتوای ذهن تأثیر قطعی و پیچیدهای بر گسترش تحقیق در زمینه نظریه ذهن در روانشناسی داشتهاند.
سالهاست که فلاسفه ذهن به نظریه ذهن افراد عوام که عموماً به عنوان روانشناسی عامه مطرح میشود، علاقه مند شدهاند (به نقل از فلاول و میلر ، 1998).
تعبیر و تفسیر اعمال و مقاصد دیگران در برگیرنده انتساب متقابل حالتهای ذهنی به محتوایی است که درک دنیای اجتماعی پیرامون ما را به طور پیوسته و روشن امکان پذیر میسازد. روانشناسی عامه به صورت یک عمل، موضوع عمده پژوهش فلسفی و روانشناختی در زول تاریخ کلی تفکر است (میلز، 2002).
برای فیلسوفان ذهن تعدادی از سوالهای حوزه روانشناسی عامه هنوز حل نشده است (به نقل از فلاول و میلر، 1998). ایا روانشناسی عامه باید به عنوان یک نظریه در نظر گرفته شود؟ اگر چنین است این نظریه چه نوع نظریهای است؟ ایا یک نظریه خوب است؟ یعنی ایا این نظریه بهاندازه کافی افکار و اعمال ما را به صورت مشخص پیش بینی، تبین و تشریح میکند؟
روانشناسان تحولی که در این حوزه کار میکنند عمدتا به دو سوال اول و دوم و نیز سوال سوم علاقه مندند. ساختار و محتوای نظریه ذهن بزرگسالان عوام چیست؟ گامهای تحولی در اکتساب این نظریه در دوران کودکی چه هستند؟ این اکتساب چگونه باید تبیین شود؟
به طور کلی همانطور که مونو (1996) متذکر گردیده است، این رویکرد جدید که به مطالعه نظریه ذهن کودکان منجر شده به طور اساسی به وسیلهاندیشههای فلاسفه ذهن برانگیخته شده است.
این نظریه تأکید زیادی بر پایه فطری رفتار دارد؛ پایهای که در طی تاریخ تکامل نوع بنیانگذار گذاشته شده است. فرض بر این است که بسیاری از رفتارهای اجتماعی کودکان، از جمله رفتارایجاد ارتباط با سایر کودکان، در طی تکاملی به خاطر ارزش سازشی آنها انتخاب شده است (شافر، 2000).
همچنین ربر (1995) این حوزه را به عنوان یک حوزه میان رشتهای که دربرگیرنده ی کار رفتارشناسان طبیعی، روانشناسان و جانورشناسان است در نظر میگیرد که متمرکز بر تبیین زندگی حیوانات با توجه به رفتار آنها در محیط طبیعیشان میباشد.
در حوزه رفتار شناسی شناختی، پژوهش درباره ی زبان و توانشهای ارتباطی نخستیها یک عامل قطعی را ثابت کرده است. به ویژه به مقاله منتشرشده پریماک و وودروف (1978) با عنوان ایا شامپانزهها نظریه ذهن دارند، اغلب به عنوان مقالهای اساسی برای این جریان جدید تحقیق اشاره میشود.
درحال حاضر حوزه بسیار فعال پژوهشی در میان نظریه پردازان تطبیقی تحولی و تکاملی، وجوه شباهت و تفاوت شناخت اجتماعی انسانها و نخستیها میباشد. تخستیها آشکارا مهارتهایشناختی و اجتماعی معین نوع انسان را دارا میباشند (میلر، 2002).
تحقیق در زمینه اکتساب زبان، به ویژه در زمینه اکتساب و درک مفهوم اصطلاحات مرتبط با حالتهای ذهنی منابع دیگری هستند که بر پژوهش نظریه ذهن کودکان تأثیر داشتهاند (مونو، 1996). همچنین ویمر و پرنر (1983) بر این باورند که اکتساب طبیعی زبان و نظریع ذهن ویژگی طبیعی انسان است.
تقریباً همه این ضرب المثل را شنیدهاند که «او گرگی است در لباس میش». این نوع ضرب المثلها مصداق نمود و واقعیت است. تمایز نمود-واقعیت یکی از فر ایندهای شناختی است که د کودکان پیش دبستانی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است (لطیفیان و بشاش، 1379).
سرانجام کودک خردسالی که توان وانمود کردن را پیدا کرده است، درک تمیز مفهومی کلی و بسیار مهمی را آغاز کرده است، یعنی تمیز «نمود» از «واقعیت» که ممکن است کودک در حال رشد با آنها مواجه شود، (فلاول، 1377).
فلاول و همکارانش درمورد درک کودکان از تمیز نمود ا واقعیت مطالعه وسیعی کردند. فلاول (1986) در بیان اهمیت مطالعه تمیز نمود از واقعیت سه دلیل می آورد: اول اینکه، تمیز نمود از واقعیت از نظر بوم شناختی اهمیت دارد. تمیز نمود از واقعیت اشکال بسیاری دارد.
در بسیاری از موقعیتها رشد میکند و میتواند پیامدهای مهمی برای زندگی ما داشته باشد. دوم اینکه، اکتساب حداقل دانش صریح درباره تمیز نمود-واقعیت احتمالا پیامد تحولی جهان شمون در نوع ماست.
سوم اینکه، به نظر میرسد دانش درباره این تمایز بر این دانش صریح دلالت داشته باشد که موجودات انسانی آزمودنیهای هوشیار و امده میباشند که میتوانند از اشیاء و رویدادهای بازنمایی ذهنی داشته باشند که هم با درون خود آن شخص و هم با شخص دیگر متفاوت است.
برای مثال در یک نمایش تخیلی عروسک چارلی براون ارائه میگردد. سپس به کودک شیء فریبنده مانند یک تکه صخره که از یک ماده اسفنجی شکل ساخته شده است. ازائه میشود سپس دربارهء هستی شیء دو سال از کودک میشود و بعد از آن او اجازه دارد که آن را دستکاری کند.
این دو سوال عبارتاند از : « این شیء واقعا چیست؟ یک اسفنج یا تکه صخره» یا « ایا به نظر یک تکه صخره میرسد یا شبیه اسفنج است؟» کودکان چهارساله به این سوالها درست پاسخ یکسان میدهند «آن شیء به نظر شبیه یک تکه صخره است و واقعا هم هست (پدیده گرایی) و اینکه آن شیء شبیه اسفنج است و واقعا اسفنج است (واقعگرایی) (فلاول، فلاول و گرین، 1983)».
به نظر میرسد که کودکان سه ساله از این تمایز درک کمی دارند و یا هیچ درکی ندارند. در این سطح سنی مهارت در حل تکالیف ساده ی تمایز نمود – واقعیت، به طور زیادی با مهارت در حل تکالیف ساده دیدگاه گیری دیداری 5 همبسته است (فلاول، 1986)
پژوهش فلاول و همکاران (1983) نیز نشان میدهد که امکان داد کودکان خردسال در یک موقعیت واحد، هم پدیده گرایی و هم واقع گرایی از خود نشان دهند که درمجموع میتوان گفت کشف و درک تقابلهای متعدد نمود از واقعیت بدون شک از مهمترین مسیرهای تحولی شناختی کودکان است.
به طور کلی میتوان گفت که رویکرد نظریه ذهن در گردآوری رشتههای مختلف پژوهشی از جمله فلسفه، علوم شناختی و روانشناسی تحولی و تطبیقی دارای سهم اصلی میباشد. در دو دهه گذشته حجم وسیعی از پژوهشهای فلاسفه و روانشناسان به فهم درک ما از ذهن و چگونگی تحول آن اختصاص یافته است.
با کارشناس های ما از طریق راه های زیر در ارتباط باشید
تهران خیابان آفریقا، بالاتر از میرداماد، نبش کوچه آناهیتا، ساختمان پزشکان آناهیتا، پلاک 182، طبقه4، واحد 14